دانلود کتاب

کتاب گویا کتاب صوتی دانلود کتاب گویا رایگان دانلود کتاب صوتی download book آموزش کتاب رایگان فارسی ebook pdf کتاب الکترونیکی کتاب pdf دانلود رایگان کتاب دانلود کتاب دانلود رایگان کتاب کتاب

دانلود کتاب

کتاب گویا کتاب صوتی دانلود کتاب گویا رایگان دانلود کتاب صوتی download book آموزش کتاب رایگان فارسی ebook pdf کتاب الکترونیکی کتاب pdf دانلود رایگان کتاب دانلود کتاب دانلود رایگان کتاب کتاب

کتاب گویا کتاب صوتی دانلود کتاب گویا رایگان دانلود کتاب صوتی download book آموزش کتاب رایگان فارسی ebook pdf کتاب الکترونیکی کتاب pdf دانلود رایگان کتاب دانلود کتاب دانلود رایگان کتاب کتاب

بایگانی
  • ۰
  • ۰

قربانی می گوید که در مقطع متوسطه بود و امتحان سالانه اش نزدیک بود و برای این کار آماده نبود، بنابراین شروع به جستجوی راه هایی برای حفظ سریع و تلاش برای تقویت حافظه خود کرد و به طور اتفاقی صفحه ای پیدا کرد. برای تقویت حافظه اش .

در واقع دستور به کار گرفته شد و او متوجه شد که در حفظ، حافظه و فراموش نکردن بهبود یافته است، بنابراین کنجکاوی او برای آشنایی با دستورهای بیشتری از کتاب شمس المعارف بیشتر شد و به جستجوی آن رفت. کتابفروشی ها را پیدا نکردند و به طور اتفاقی یکی از کتابفروش ها را در پیاده روها پیدا کرد و از او در مورد کتاب پرسید، پس فروشنده خندید و به او گفت آیا می خواهی شعبده باز شوی و برای آوردن عزیزت کار کنی ؟

البته جواب منفی داد و اینکه دوست دارد مطالب کتاب شمس المعارف را ببیند و فروشنده به او قول داد که روز بعد آن را با خود بیاورد اما قیمت آن بالاست. و بر سر قیمت کتاب شمس المعارف که فروشنده بیاورد توافق شد، شب به سخنان فروشنده می اندیشد که آیا می خواهی جادوگر شوی؟

و صاحب داستان می گوید فردای آن روز متوجه شده که فروشنده کتاب موعود را آورده و در کیسه سیاهی به او داده و به او گفته است که مواظب باش به کسی ندهی و می گوید راه افتادم. به خانه در حالی که با عجله قدم برمی داشتم تا کتاب را باز کنم و گاز آن را ببینم و وقتی به خانه رسید در را به روی خود بست و شروع به مرور اوراق و فهرست و مطالب کتاب شمس المعارف کرد. در کمال تعجب چیزی نفهمید.

می گوید آن را در کمدم گذاشته ام و دیگر آن را به خاطر نمی آورم تا اینکه یک روز صدایی در کیفم شنیدم که فکر کرد گربه آن هاست اما هیچ کس در کمد نبود جز من آن را پوشیده بودم و بالای آن بود. کتاب شمس المعارف، پس به یاد کتاب افتاد و شروع به مرور مطالب کتاب کرد و در تهیه جن از کتاب به دستور جادویی رسید و با خود گفت من آن را به کار می برم.

همانا او اقلام مورد نیاز را همانطور که در کتاب است آورد و برای موضوع آماده شد و منفعت آن ازدواج با پری بود و عملاً آنچه را که لازم بود انجام داد و همانطور که در کتاب آمده بود خواند. مقتول می گوید که کنجکاوتر از این بوده است. منتظر نتیجه بود و آن شب هیچ اتفاقی برایش نیفتاد و عادی خوابید.

برای موضوع بیشتر روی لینک زیر کلیک کنید.

 

کتاب شمس المعارف

 

  • ۰۱/۰۹/۰۱
  • dbook admin

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی